بازار سرمایه ایران در سالی که گذشت عملکرد پرنوسانی را تجربه کرد. همزمان دست و پا زدن این بازار در شرایط نامطلوب و وارد شدن به دوره رکود اقتصادی، باعث شد که دولت، مدیران و مجریان به اتخاذ سیاستها و دستورالعملهای مختلفی بپردازند که از طریق آن اندکی از بیاعتمادی افزایشی سرمایهگذاران، را کم کرده و دوباره افراد را به حضور در این بازار تشویق کنند. سیاستهای دستوری که اغلب اثر پایدار و مثبتی نداشته و حتی به دلیل بدبینی شدید سرمایهگذار اوضاع را بدتر کرده است.
یکی از ویژگیهای دنیای امروز که باعث توسعه و تحول اقتصادی کشورها شده، ایجاد بازارهای کارآمد و قوی سرمایه است. فقدان بازار سرمایه کارا منجر میشود که بانکها و مؤسسات در زمینه مالی تنها منبع جمعآوری سرمایههای اندک و سرگردان موجود در بازار و مکانهایی برای تأمین مالی پروژههای سرمایهگذاری باشند. درحالیکه مؤسسات و شرکتها برای بدست آوردن منابع مالی نیاز به بازارهای سرمایهگذاری پیشرفتهای دارند تا علاوه بر وجود بانکها و مؤسسات مالی بتوانند متناسب با ویژگیهای مؤسسه و شرکت خود و نوع و حجم نیازشان به وجوه مالی یک شیوه مالی مناسب که کمترین هزینه را برای شرکت به همراه داشته باشد انتخاب کنند. درصورت نبود وجود چنین بازارهایی یا ناکارا بودن بازار سرمایه و یا متنوع نبودن روشهای تأمین مالی و شیوههای سازماندهی مبادلات مالی، مؤسسات و شرکتها برای تأمین مالی جهت نیاز امور خود به روشهایی رو میآورند که علاوه بر مفید نبودن بیشترین هزینه را برای آنها همراه خواهد داشت.
باید گفت که بازارهای مالی بزرگ جهانی که در سطح بالاتری از کارایی قرار دارند همواره عرضه و تقاضا تعیین کننده مسیر بازار بوده و سرمایهگذار در بازار سرمایه از دو منبع کسب درآمد میکند؛ سود سرمایهای و سود تقسیمی. در بازار سرمایه ما در سالی که گذشت با توجه به افت بسیار شدید قیمتها نسبت به مدت مشابه میتوان گفت که مورد اول یعنی سود سرمایهای موضوع ترغیب کنندهای برای ماندگاری سرمایهگذار در بازار نبوده است و اما پارامتر دوم که همان سود تقسیمی میباشد یکی از مهمترین موضوعات برای سرمایهگذار است که با بررسی آن میتواند به بسیاری از عوامل پی ببرد. اخبار مربوط به تقسیم سود و تغییرات سود تقسیمی نسبت به سنوات گذشته برای سهامداران اهمیت بهسزایی دارد. بهطوری که در این ارتباط تئوریها و دیدگاههای زیادی مطرح شده است. بهعبارتی سیاست تقسیم سود شرکت به سهامداران و سرمایهگذاران پیام میدهد که وضعیت مالی شرکت چگونه است. عکسالعمل بازار نسبت به سود تقسیمی و تغییرات آن، تا حدود زیادی نشاندهنده سطح دانش و آگاهی سرمایهگذاران و انتظارات بازارسرمایه است. سرمایهگذاران به اعلام افزایش سود تقسیمی و پرداخت مجدد سود تقسیمی، واکنش مثبت و نسبت به اعلام کاهش یا قطع کردن سود تقسیمی واکنش منفی نشان میدهند.
سرمایهگذاران انتظار دارند، تقسیم سود در شرکت بهگونهای باشد که شرکت از سرمایههای موجود به بهترین نحوه ممکن استفاده کند و علاوه بر سودآوری، ارزش شرکت و ثروت سهامداران را افزایش دهند. همچنین پرداخت سود سهام، پیامهایی را برای ذینفعان ارسال میکند. پرداخت سود سهام هزینههای نمایندگی را کاهش میدهد و میتواند بهعنوان مکانیسم راهبری شرکت موجب کاهش علامتدهی مسائل نمایندگی شود. اعلانات سود سهام بخشهای مفقود شده اطلاعات را درباره شرکت فراهم میکند و سرمایهگذاران به شرکتی که اعلام سود سهام مناسب داشته باشد اعتماد بیشتری میکنند. در نتیجه مدیران میتوانند از سیاست پرداخت سود سهام برای تغییر آگاهی سرمایهگذاران درباره ریسکدار بودن شرکتهایشان استفاده کنند.
بررسیهای آماری نشان میدهد که بازدههای غیرعادی اعلانات افزایش سود سهام طی دوره رکود بیشتر از دوره رونق است و نیز این بحث را مطرح میکنند که سرمایهگذاران به افزایش سود سهام طی دوره رونق پاسخ کمتری میدهند .آشنایی با روشهایی تقسیم سود و آگاهی از تأثیر این سیاست بر وضعیت مالی شرکت، فعالیتهای کوتاهمدت و بلندمدت واحدهای تجاری، کارایی و اثربخشی سیاست تقسیم سود را ارتقاء میبخشد. اعمال سیاست تقسیم سود به خصوص در شرکتهای سهامی به عواملی از قبیل سودآوری فرصتهای سرمایهگذاری، مالیات بر درآمد، ملاحظات و محدودیتهای قانونی و نقدینگی بستگی دارد. بدین صورت که اگر جریانهای نقدی زیاد و نیاز به وجوه نقد اندک باشد یعنی فرصتهای سرمایهگذاری سودآور کمتر وجود داشته باشد، شرکت بایستی سود تقسیمی را افزایش دهد و هنگامی که وجوه نقدی در مقایسه با فرصتهای سرمایهگذاری اندک باشد سود تقسیمی را کاهش میدهد.
همانطور که گفته شد موضوع سود تقسیمی برای جذب سرمایهگذار همواره در دوران رکود مهمتر از دوران رونق اقتصادی بوده و میتوان به اهمیت آن در شرایط فعلی پی برد. اما بررسی افزایش سود تقسیمی برای سرمایهگذاران باعث میشود که این موضوع را به صورت یک جانبه بررسی کرده و طرف دوم قضیه یعنی شرکتها را نادیده بگیریم. شرکتها برای رشد و توسعه کسبوکار خود مسلما به منابع مالی نیاز دارند و عموما برای مراجعه کمتر به بازار پول و کمتر کردن نسبت بدهی در ساختار سرمایه خود تمایل دارند که با پرداخت سود تقسیمی کمتر، منابع مورد نیاز خود را از داخل تأمین کنند. مخصوصا در اقتصادی مانند اقتصاد ما که نرخ بهره بانکی بالاتر از سایر کشورها میباشد این مسئله بیشتر نمود پیدا میکند و اگر شرکتها درصد تقسیم سود خود را افزایش دهند از این منبع بیبهره میمانند. با این شرایط راهکار چیست؟ راهکار تقسیم سود نیز سیاستی کوتاهمدت است چرا که از یک طرف شرکت برای تأمین مالی خود به مشکل تأمین مالی خارجی برمیخورد که دریافت آن مسائل خاص خود را دارد و از طرفی نسبت بدهی خود را افزایش میدهد که علامت خوبی در بررسی عملکرد شرکت نیست و آینده چشماندازی آن را تیره میکند. از طرفی سرمایهگذار پس از دریافت سود تقسیمی پس از مجمع برای ماندگاری در بازار به محرکهای بیشتری برای سود نیاز دارد.
بنابراین بازار ما به چیزی بیشتر از شوکهای گهگاهی اینچنینی نیاز دارد. بهنظر میرسد که افزایش کارایی بازار به همراه گسترش فرهنگ آموزش و فرهنگسازی سرمایهگذاری بلندمدت و همچنین هدایت کردن نقدینگی عظیم اقتصاد به سمت این بازار و با جلب اعتماد بیشتر به بازار سرمایه میتوان این مشکل را به صورت جدیتری حل کند. میتوان با افزایش تسهیل پذیرش شرکتهای بیشتر در بازار سرمایه و مسیرهای دستیابی شرکتهای حاضر در این بازار جهت رشد و توسعه کسبوکار خود، افزایش فروش، شفافیت و گسترش اطلاعرسانی چشمانداز روشنی از آینده شرکت و سودسازی آن را برای سرمایهگذار پدید آورد که همین موضوع باعث افزایش ارزش ذاتی سهام شرکت و امیدواری سرمایهگذار جهت کسب سود سرمایهای روبهرشد خواهد شد. در چنین بستری میتوان به ماندگاری حضور سرمایهگذار، رونق و توسعه شرکتهای مدنظر و نبود تأمین مالی از بازار پول و زنده شدن مجدد بازار سرمایه خوشبین بود.
- میثم ابوالقاسمی، مدیر اوراق بهادار کارگزاری سهم آشنا
منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۳۹۹
نظر شما